EunHae is real

ما رو که میشناسین ولی برایه کسانی که ما رو نمیشناسن ! سوجوووو عشق است تمام .

EunHae is real

ما رو که میشناسین ولی برایه کسانی که ما رو نمیشناسن ! سوجوووو عشق است تمام .

مرا ببین پارت 15



درووووووووووود بر همگی
وقتتون بخیر

خب فنکلاب ایونهه شروع به فعالیت کرده و این هم ادرسش .. امیدوارم حمایتتون رو ازشون دریغ نکنید

Eunhae Fanclub


پارت 15



بدرووووووووووووووووووووود

نظرات 20 + ارسال نظر
marmar دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 16:24

سلامممم ذست عزیز.
این فن کلاب ایونهه که معرفی کردی فیلتر شده...من فیکهاشو دنبال میکردم.
شما ادرس جدیدشد داری بدی بهم...؟؟؟؟؟

درود عزیزم
درسته فیلتر شده و ادرس جدیدش توی لینک ها هس
باز هم اینجا میزارم ادرس جدید
http://eunhae-jewelfish.blogsky.com/

طاهره جمعه 3 مهر 1394 ساعت 00:06

دونگهه ننه باباشو دیده. نکنه دوباره از هم دور بیفتن والا من که دیگه اعصابشو ندارم. ادی جونکی رو دوست داره آیا؟؟؟
مرسی عزیزم

yasaman یکشنبه 29 شهریور 1394 ساعت 17:01

منم میگم فامیلاش بودن ..... مرسی گلم

fishbumnim یکشنبه 29 شهریور 1394 ساعت 16:52

من که میگم باباش بود

*marziyeh* یکشنبه 29 شهریور 1394 ساعت 15:58

عاغاااااااااااا من میگم دونگهه هیوک رو ترک نکرده.
و فکر میکنم اونی که صداش کرد یکی از اعضای خانواده اش بود. شاید پدرش.

شاید مثلا به دونگهه گفتن ما کمک کردیم هیوک عمل بکنه و تو بجاش باید با ما بیای!!!

خب من کلا مطمئنم دونگهه این بار اصلا به هیوک خیانت نکرده.

مرسیییییییییی

محدثه یکشنبه 29 شهریور 1394 ساعت 14:31

اوممم...من فک میکنم از خانوداش یا اشناهای قدیمیشه..و اینکه دونگهه از شوک بیهوش شده..احتمالا متوجه نشدن و توی یکی از اتاقاس..شاید

fatemechoi یکشنبه 29 شهریور 1394 ساعت 14:21

سلام گلم
دونگهه به خواست خودش با اونا نرفت دونگهه رو بیهوش کردن بردن
اونا هم فکر میکنم از خانوادش بودن
هیوکی هم احتمالا خوب شده ومیتونه ببینه
ممنون از عسل بانو
ممنون میترای عزیزم

حنا یکشنبه 29 شهریور 1394 ساعت 12:41

احساس میکنم اونی که صداکرد دونگهه رو باباش بودش
من میخوام اعتماد کنم به دونگهه
مطمئنم برمیگرده
البته اگه خانوادش به زور نگهش نداشته باشن
هیوکی هم فک کنم خوب شده که هرچه قدر جونکی گفت بگو خوب نشده جواب ندادش
مرسی عزیزم

sara83 یکشنبه 29 شهریور 1394 ساعت 10:49

عالی بود مرسی عزیزم

لیلا یکشنبه 29 شهریور 1394 ساعت 01:03

چقد استرس زاست این قسمتش!‏
دونگهه به خواست خودش نرفت،ولی کی دیگه میتونه اینهیوک روقانع کنه؟!‏
عمل خوب بوده!ولی دونگهه نیس که...
ممنون

aramis یکشنبه 29 شهریور 1394 ساعت 01:00 http://shineeangels.mihanblog.com

سلام میترا جونم
خوبی عزیز دلم؟
باز این دونگهه کجا رفت؟ خدایا این هیوکه مادر مرده چرا اینقدر بدشانسه آخه؟
والا به نظر نمیاد دونگهه دوباره هیوکو ترک کرده باشه ولی امیدوارم تا برگشتنش هیوک به هوش نیاد...
ممنون میترایی دست گلا خودتو نویسنده عزیز درد نکنه
بووووس

asi شنبه 28 شهریور 1394 ساعت 23:43

عالی بود...

Sheyda شنبه 28 شهریور 1394 ساعت 23:04

یعنی خانواده دونگه ماهیم رو با خودشون بردنامیدوارم فقط برده باشن خونه تا فقط استراحت کنه
حالا که هیوکی چشماش خوب شده نباید دوباره همه چیز خراب بشه
مرسی عزیزم

باران شنبه 28 شهریور 1394 ساعت 22:53

سلامممم عزیزممم. مرسی.
ای داد بیداد ...حالا وقت دزدیدن دونی بود....دزدیدنش دیگه؟؟..

sss501 شنبه 28 شهریور 1394 ساعت 22:11 http://8pic.ir/images/utew765etm00rr30jhia.gif

salaaaaaam
akheeeeyyyyyysh yani amal movaffaghiyat amiz bud..
donghae ro ki bord ..babash?
eyy babaaaaaaaaa
hyuk nafahmeee dooonish nist
dongeeee kooooo?

basi mer30 nakhaste

زهرا س شنبه 28 شهریور 1394 ساعت 20:44

من فکر کنم دکنگهه رو دزدیدن!
چرا نمیشه بی دردسر این دوتا با هم باشن؟!

Estel شنبه 28 شهریور 1394 ساعت 20:23

سلام ببخشید خیلی وقت بود نظر نذاشته بودم
هیوک عملش موفقیت امیز بوده
بابای دونگهه اومده دنبال دونگهه و جمعش کرده بردتش
مین نمیخاسته جای دونگهه رو بگه مجبورش کردن
هیوک دیوانه میشود
مرسی بابت فیککت

z شنبه 28 شهریور 1394 ساعت 19:54

دونی برمی گرده
یعنی خواهشا برگردد
میسی گلم

tarane شنبه 28 شهریور 1394 ساعت 19:45

سلام گلم.
فکر نکنم دونگهه به خواست خودش رفته باشه . شاید بیهوش شد و توی یکی از اتاقای بیمارستان بستریه . شاید هم یکی از افراد خانوادش بود که اومد دنبالش و برد . یعنی دوباره همه چی زیر سر مینه ؟
مررررررسی عزیزم . خیلی قشنگ بود.

m&e&d شنبه 28 شهریور 1394 ساعت 18:57 http://http:

نهههههههه
نه دیگه بعد این همه بدبختی و دلتنگی نه دیگه نمیخوام حتی بهش فکرکنم .ولی اینو متوجه شدم هر کی که پیش دونی بوده ازاشناهای قدیمیه که خیلی وقته ندیده,شاید والدینش بودن؟ نمیدونم ولی الان دیگه خداییش وقت غش کردن نبود ,بعداین مدت و انتظار چنین لحظه نادری تو زندگیش,نه حقیقتا وقتش نبود ازحال بره,ولی خوب از طرفی هم حق میدم چون خودمم اگه اینچنین تحت فشار واسترس باشم غش میکنم که هیچ سکته قلبی و مغزی هردر رو باهم میزنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد