سلاااااام به چینگوهای گلم
کمربندهاتون رو ببندید که رسیدیم به حساس ترین پارتهای این فصل
پارت بعدی آخرین قسمت هست
البته برای پارت بعد یه سری آیتم و ضمیمه درنظر دارم که به موقعش بهتون میگم چی هستن و باید همزمان با خوندن پارت بعد اونهارو گوش بدین تا حسش رو بهتر درک کنین
و اینکه لپ تاپم ترکید و این پارت رو دارم باگوشی می آپم پس اگر احیانا مشکلی داشت ببخشید
بفرمایید بخونید...
دروووووووووووود بر همگی
وقتتون بخیر
خب خب ....
اینهم قسمت یکی مونده به اخر
خب قسمت اخر رو پنج شنبه هفته دیه بزارم خوبه؟؟؟
خووووووووووب جیییییییییییییغ نکشید.. سه شنبه میزارمش .. اگه دخمل های خیلی خوبی بودین ( دخمل های خوبی هسین)
یکشنبه میزارم ....
خب نکته بعدی ... هرکسی درخواست رمز کرده و بهش هنوز ایمیل نرسیده توی پست دل نوشته بگه ...
البت سعی کردم به تمام کسایی که رمز میخوان رمز بدم .. مگه اینکه ایمیلی که گذاشته بودن مشکل داشته
بهرحال توی اون پست بگن تا براشون رمز رو بفرستم ... ممنون از همگی
بدروووووووووووووووود
درووووووووووووود بر همگی
وقتتون بخیر
دو قسمت دیه بیشتر از این فیک نمونده ... من کللللللللللللللی غصه دارم خوووو
بدروووووووووووووووووووود
شرمنده بابت هفته پییش . برای جبران با یه قسمت نسبتا طولانی برگشتم
در ضمن نظرها هم خیل خیلی خیلی کمه به نسبت بازدیدی که از فیک میشه. گفتم که بدونید که ترجمه شاید مثل نوشتن نباشه اما در جای خودش وقت گیر ه و اینکه بچه ها یه متن روون رو در اختیار شما بزارن به این راحتی ها نیست . پس لطفا کم لطفی نکنید.
ممنونم
سلاااااام چینگو خوشمل عسلا
نینی برگشته ..... الکی مثلا برگشتنم خیلی مهمه
جای همگیتون خالی ... سفر خوبی بود ..... البته متأسفانه من کلی عقب افتادم باز
بابت کامنتها نیز شرمنده، نمیدونم چرا طلسم شده و نمیشه جواب بدم
برای جبرانه نبودنم یک عدد پارت طولانی گذاشتم
میخواستم این فصل رو تو 15 قسمت تموم کنم ولی نشد که بشه!!!
البته چیز زیادی هم نمونده ازش!!!
سوری .... خعلی حرف زدم
بفرمایید بخونید
CoOminG SoON
نام فیک : طلوع یک فاجعه THE Rise of disaster
کاپل : ایونهه EunHae
نقش های فرعی : لی هیوری_پارک جهیون (jae hyun (جیسون)
نویسنــــــــده : kim Taeny ( shaqayeq)
ژانر : _ عاشقانه_ سد اند
رده سنی : +18
خلاصـــه :
ایون هیوک پسر جذابه یک سرمایه داره که با دختر(هیوری) وزیر خارجه ی کشورش آشنا میشه...بعد از یه سری اتفاقات قرار باهم نامزد بشن که برادر هیوری "لی دونگهه) اون شب به سئول میاد، با اومدن دونگهه به زندگیه هیوک همه چیز تعغییر پیدا میکنه که این است طلوع یک فاجعه....
سلاااااااااااااااااااااااام
ببخشید دیر شد ولی از این قسمت به بعد از سردرگمی در میاین .... خخخخخخ
راستی من برایه یه هفته دارم میرم مسافرت برام دعا کنین سالم برگردم تا بقیه فیک رو بذارم
خب ... دوووووووووووستون دارم خیلی زیاااااااااااد